این مقاله با تکیه بر روایت قرآنی حضرت یوسف (ع)، «حکمت» را به عنوان سنگبنای رهبری اخلاقی و کارآمد تحلیل میکند. نویسنده نشان میدهد که حکمت در قرآن صرف دانایی نظری نیست، بلکه توان تبدیل علم به تصمیم و اقدام است. با کاوش در آزمونهای اخلاقی اولیهی یوسف، مدیریت او در بحران قحطی، نحوهی مطالبهی مسئولیت و شیوهی مواجهه با خصومت و آشتی، این نوشتار یک چارچوب منسجم از «رهبری یوسفی» استخراج میکند: رهبریای که بر صداقت، آیندهنگری، شایستگیِ اثباتشده، مسئولیتپذیری اخلاقی و توان تنشزدایی استوار است. نتیجهی این مقاله آن است که این الگوی رهبری قرآنی، علیرغم قدمت تاریخیاش، همچنان یکی از عملیترین و پایدارترین مدلهای رهبری برای حکمرانی امروز است؛ زیرا محور آن نه قدرت، بلکه حکمت است.
این نوشتار با تکیه بر آموزههای قرآن، مبانی حکومتداری اسلامی را بررسی میکند. قرآن اصولی بنیادین برای اداره جامعه ارائه میدهد که نخستینبار در دولت مدینه به اجرا درآمد و الگویی ماندگار برای حکمرانی مسلمانان شد. مهمترین این اصول عبارتاند از: عدالت و احسان بهعنوان سنگ بنای جامعه عادل و متعالی، تضمین امنیت چندبعدی (اجتماعی، اقتصادی، غذایی و زیستمحیطی) بهعنوان بستر شکوفایی و توسعه، و اصل شورا بهعنوان سازوکار مشارکت جمعی در تصمیمگیریها. این سه رکن در کنار هم، چارچوبی جامع و مترقی برای حکمرانی ارائه میدهند که هدف آن ایجاد جامعهای صالح، پایدار و شکوفا بر پایه کرامت انسانی و ارزشهای اخلاقی است.
اجبار و اکراهی در (قبول) دین نیست، چرا که هدایت و کمال از گمراهی و ضلال مشخّص شده است، بنابراین کسی که از طاغوت (شیطان و بتها و معبودهای پوشالی هر موجودی که بر عقل بشورد و آن را از حق منصرف کند) نافرمانی کند و به خدا ایمان بیاورد، به محکمترین دستاویز درآویخته است (و او را از سقوط و هلاکت میرهاند و) اصلاً گسستن ندارد. و خداوند شنوا و دانا است (و سخنان پنهان و آشکار مردمان را میشنود و از کردار کوچک و بزرگ همگان آگاهی دارد).
خداوند پروردگار مخلوقات عالم شهاده و غیب را خلق نمود. در این آفرینش، هر موجودی را با هدف و حکمتی خاص به صحنه وجود آورد و زمانی فرا رسید که پروردگار هستی اراده کرد مخلوقی متفاوت و جدید باشد. بنابراین، در ملاء اعلی اعلام شد که مخلوقی بدیع و بیمانند و بیبدیل با هویتی متفاوت از سایر موجودات پا به عرصه وجود میگذارد و خطاب به ملائکه فرمود:
رهبران، بزرگان، پیشوایان فکری و دعوتگران، و همهی کسانی که در مسیر رساندن برنامهی الله متعال به مردم حرکت میکنند، مسئولیت سنگینی را بر دوش دارند. پیشوای فکری، سیاسی و دینی باید تربیتشده، هوشمند، آگاه و آماده باشد. صاحبان جایگاه رهبری و دعوت، و تمامی دعوتگران باید بدانند که پای در مسیری نهادهاند که ادامهدهندهی حرکت انبیا است؛
«وَكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا» (سوره بقره آیه ١۴) و بیگمان شما را ملّت میانهروی کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد. ملت مسلمان ملت میانهروی است و در میان مردم عدالت و دادگری برپا میکند. ارزشها و میزانها را برایشان مقرر مینماید و حق و باطل را در میان مردم روشن میکند و همیشه در طرف حق قرار دارد.
دعوت واژهای عربی از ریشهس «دعا» «یدعو» به معنی فراخواندن، به کمک طلبیدن و ندا کردن کسی یا چیزی به منظور متمایل ساختن و جلب نمودن اوست. چون دعوت ما نوع خاصی از فراخوانی برای متمایل ساختن انسانها در جهت گرایش و گزینش عقیده و فکری ویژه است که اساس زندگی فردی و اجتماعی انسان بر آن بنا میشود ، باید پسوندی به این کلمه بیفزایم تا منظور ما از آن را برای مخاطبین روشن نماید .حال اگر پسوند «اسلامی» و یا «دینی» را به کلمهی دعوت اضافه کنیم معنای آن فراخوانی مردم بهسوی اسلام و دین میشود تا در نهایت بدان بگروند.
سخنی که اصل توحید و یکتاپرستی را به صورت مُجمل بیان نموده است واعتقاد به آن، یعنی مقابله با همهی تفکّرات شرکآمیز عصر جاهلیّت و تمامی دورانها؛ جملهای که مغز واصل دین اسلام است. «لا اله الا الله» یعنی هیچ معبود به حقّی غیر از الله وجود ندارد و اوست تنها پرودگار جهانیان و شریکی برایش قابل تصوّر نیست. آنچنان که خداوند تعالی میفرماید: «وَإِلَـٰهُكُمْ إِلَـٰهٌ وَاحِدٌ ۖ لَّا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمَـٰنُ الرَّحِيمُ»[۱۶۳،بقره]؛ «خداوند شما، خداوند یکتا و یگانه است و هیچ خدائی جز او که رحمان و رحیم است وجود ندارد.»
کپی رایت © 1401 پیام اصلاح . تمام حقوق وب سایت محفوظ است . طراحی و توسعه توسط شرکت برنامه نویسی روپَل